محـــــــــــــــــــبــــــــــان مهــــــــــــــــــدی او خواهد آمــــــــــــــــــــــــــــــد.........
محـــــــــــــــــــبــــــــــان مهــــــــــــــــــدی او خواهد آمــــــــــــــــــــــــــــــد.........

محـــــــــــــــــــبــــــــــان مهــــــــــــــــــدی او خواهد آمــــــــــــــــــــــــــــــد.........

کشاورزی نوین وحفظ سرمایه های طبیعی ، مقالات آب وخاک...........

کوه پرسید ز رود، زیر این سقف کبود، راز ماندن در چیست؟؟!!!!

کوه پرسید ز رود، زیر این سقف کبود، راز ماندن در چیست؟؟!!!!

 گفت : در رفتن من...  کوه پرسید : و من؟؟!!!! 

 گفت: در ماندن تو !!!! 

 بلبلی گفت: و من؟؟!!!! 

 خنده ای کرد و بگفت: در غزل خوانی تو!!!! 

 آه از آن آبادی، که در آن کوه روَد، رود مرداب شود و در آن

بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد و نخواند دیگر،

 من و تو: بلبل و کوه و رودیم

راز ماندن جز در

خواندن من، ماندن تو، رفتن یاران سفر کرده یمان نیست، بدان !!!!!!


گاهی اوقات;

گاهی اوقات;

مجبوریم بپذیریم که

برخی از آدم ها

فقط می توانند در قلبمان بمانند

نه در زندگیمان...


پدرم میگفت:

پدرم میگفت:

محبتت را به برگ ها سنجاق مزن

که باد با خود می بَرد...

محبتت را به آب جویی بریز

که با ریشه ها عجین شود...

ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...

                              

                          مادرم میگفت:

                          پروانه ی محبتت را

                          به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...

                          محبتت را به خانه ی دلی بنشان

                          که خیال بیرون شدن ندارد...


                                                   و یاد معلمم بخیر...

                                                   هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:

                                                   نقطه سر خط...

                                                   مهربان تر از خودت

                                                   با دیگران باش...



این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت!!

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت!!

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت...

دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد

گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت...


"صائب تبریزی"


امیدوارم آنقدر خوبــــــــــــــــــ باشیم

امیدوارم آنقدر خوبــــــــــــــــــ باشیم

و زیبا زندگی کنیم

که وقتی از خط پایان زندگی می گذریم

کسی دست نزند...


زندگیست دیگر!

زندگیست دیگر!

همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست،

همه سازهایش کوک نیست!

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،

حتی با ناکوک ترین ناکوکش...

اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،

به این سالها که به سرعت برق می گذرند....

کـاش

کـاش؛ کـــسی یـاد مـــعــلم‌هـایـمــان مـی‌داد...


اول مـهـر شـغــل پـدر‌هـا را نـپــرسـنـد؛ 


وقـتـی هـنـوز احـتـرام بـه هـمـه‌ ی شـغـل‌هـا را؛ و


 افتخـار بـه همه‌ ی پـدر‌ها را، یاد دانش آموزانشان نداده‌اند! 


حـالا قصه ‌ی چشمان یـتـیـمی که نم می‌ خورد، بـمانـد.

از آنچه هستی شادمان باش....


از آنچه هستی شادمان باش....

و به خاطر آنچه داری شکرگذار.....

باور نـمی کنـم ...

خـالـق نظـم دانـه هـای انـار ،

زنـدگـی مـرا ...

بـی نظـم چیـده باشـد

دلــــــی را نشکن شاید خانه ی خـــــدا باشد.

دلــــــی را نشکن شاید خانه ی خـــــدا باشد.

کسی را تحقیـــر مکن شاید محبوب خدا باشد.


از کمکی دریـــــغ مکن شاید کلید بهشت باشد.


سر نماز اول وقت حاضر شو ، شاید آخرین دیدارت با خدا باشد در زمین . . .

آدمها تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مـادرشون


آدمها تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مـادرشون

 هدیه بخرن اما پول ندارن

وقتی بزرگتر میشن پول دارن اما وقت ندارن

وقتی هم که پیر میشن پول دارن وقت هم دارن اما 

                                                              .....       مادر ندارن

مادر ها با حوصله راه رفتن رو به بچه هاشون یاد میدن 

ولی تو پیری 

بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن


«قند» خون مادر بالاست

دلش اما همیشه «شور» میزند برای ما

اشکهای مادر مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید

حرف ها دارد چشمان مادر

گویی زیرنویس فارسی دارد

دستانش را نوازش میکنم

داستانی دارد دستانش

شرمنده میکند فرزند را،دعای خیر مادر،در 

کنج خانه ی سالمندان

دست پر مهر مادر تنها دستی ست

 که اگر کوتاه از دنیا هم باشد از تمام دست ها بلندتر است

سَرَم را نه ظلم میتواند خم کند..نه مرگ..نه ترس

سَرَم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود 

                                                        مـــ ـــ ـــادرم

بیایید قدردان باشیم

خــــواهـــــــــــــــرم:

خــــواهـــــــــــــــرم:

   یک وقت هایی میشه که خودت را تنها چادری

   کل خیابان میبینی!!!

   لــبخنــــدبـــزن، رو بـــه آسمان کن و بگو:

  خـــــــــــدایا

   ممنونم ک بـــهم اجـــــازه دادی بین همـــــه ی 

  ایــــن آدمــــای رنگ وارنگ یــــه دونـــــه بــــــــــاشم

جوانی می خواست زن بگیرد

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
 
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر
 
از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
 
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است!
 
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود!
 
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!
 
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا ...
 
می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی
 
نمی کند و سرت را به درد نمی آورد!
 
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!
 
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش
 
شما نمی شود و به او طمع نمی برد.
 
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است!
 
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از
 
خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد!
 
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد!
 
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس
 
به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته

چمن بخت مرا گاو چرید از دو سه جا

چمن بخت مرا گاو چرید از دو سه جا
 
                         رخت اقبال مرا موش جوید از دو سه جا!
 
تانکر زندگی ام از دو سه جا سوراخ است
 
                         هر چه در آن پدرم ریخت ، چکید از دو سه جا! 
 
عنکبوت آمد و آن قدر مرا مُفلس دید
 
                         که در آن جیب کت ام تار تنیداز دو سه جا!
 
زن گرفتم فک و فامیل زنم می گفتند
 
                         چوب در پاچه ی این مرد چپید از دو سه جا!
 
آن چنان از رقم مهریه اش ترسیدم
 
                         که سر عقد مرا برق پرید از دو سه جا!
 
زندگی بشکه کودیست که رویش عسل ست
 
                         به کما رفت هر آنکس که چشید ازدوسه جا!
 
من از اول به کما رفتم و چون برگشتم
 
                         دیدم آییه بختم ترکید از دو سه جا!
 
کم کَمَک زیر سرم از دو سه جا گشت بلند
 
                         کک به تنبان من افتاد و جهید از دو سه جا!
 
پشه بند هوسم پاره شد و ناغافل
 
                         پشه ای رند مرا سیر گزید از دو سه جا!
 
چون که فهمید زنم با عصبانیت رفت
 
                         سیم فولادی و ساطور خرید از دو سه جا!
 
سپس اینگونه مرا با هیجان نصف نمود
 
                         دست و پاهای مرا بست و کشید از دو سه جا!
 
زندگی مثل زلیخا به من از پشت رسید
 
                         نه یقه ، پاچه شلوار درید از دو سه جا!
 
من از آن بدو تولد که شمردم ، دیدم
 
                         بخت بی حاصل ما خیر ندید از دو سه جا!
 
صد و یک جور بلا آمد و هی خورد به ما
 
                         دو سه جو شانس به ماها نرسید از دو سه جا!

گـاهـی دلِـت مـیـخـواد

گـاهـی دلِـت مـیـخـواد


هـمـه بـغـضـات





از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه





کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…





امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری





و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!





اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو





بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی





و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :





نــه هـیـچـیــ…!

دلمان خوش است که مینویسیم

دلمان خوش است که مینویسیم

و دیگــران می
خـواننــد

و عــده ای می گـوینــد

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند

و بعضــی مـی
خنــدنـد

دلمــان خـوش اســت

به لــذت هــای
کــوتـاه

به دروغ هــایی که از راســت

بـودن قشنــگ تـرند

به
اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند

یـا کســی عاشقمــان شــود

با
شــاخه گلی دل می بنــدیـم

دلمــان خـوش
می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی

و وقــتی
چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می
زنیـــم

و چــه ســــاده می
شـکــنیم

همــــه چیـــز را ...

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده .

مـــذکر عزیــــز : " مـــــ♥ــــرد " بـــاش !

مـــذکر عزیــــز : " مـــــــــرد " بـــاش !

 

زمیــــن به مــــرد بودنـ ــــت نیــــاز


داره
!

 

مــــرد باش ؛ نـــه فقط با جســــمت !

مـــــرد بــــاش با


نگــــاهت ، با احســ
ــاست ، . . . !

 

مردونه حــــــرف بزن ، مـــــــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ،

 

مــــــردونه عشــــــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . !

 

مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــــردی نکن ؛

 

مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کــــــرده

 

و بهـــــت تکیـــــه کرده.....

یه وقتایی باید رفت...!


یه وقتایی باید رفت...!

اونم با پای خودت...!

باید جات تو زندگی بعضیا خالی کنی...!

درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه..!

ولی بدون...

یه روزی...

یه جایی...

بدجوری یادت می افتن که دیگه دیر شده...

شیشه ای میشکند.

شیشه ای میشکند.

 یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟:

 آن یکی میگوید شاید این دفع بلاست!

دل من سخت شکست!

 هیچ کس هیچ نگفت!

 غصه ام را نشنید.

 از خودم می پرسم ؟

 ارزش قلب من از یک پنجره هم کمتر بود؟؟؟

ماه من شنیده ام ، از زبان این و آن ،

ریه میکند...
ماه من شنیده ام ، از زبان این و آن ،
مرد مال گریه نیست ، گریه مال مرد نیست !!!!!
هی سوال می کنید ، روی گونه ها ی تو ،
اشکها برای چیست ؟ ، گریه مال مرد نیست !!!!!

مرد عشقِ بی درنگ، مرد شکلِ پاره سنگ ،
منظری بدون شرح ، بیشه ای پراز پلنگ
زن ولی همیشه اشک، معبدِ ملایمت ،زن چقدر عاطفی است ،گریه مال مرد نیست!!!!!

گرچه رنجمان به راه ، گرچه زخممان عمیق ،
دستهایمان تهی است چندبار گفتمت
چندبار گفتمت، در حضور دیگران ،
هی نمی شود گریست ، گریه مال مرد نیست !!!!!

ای تب گریستن ، ای حریر بی کران ،
اتفاق ناگهان ، انفجار بی امان
ابر گریه را بگیر ، آه جان ِ من بمیر ،
اشک اشکِ من به ایست ، گریه مال مرد نیست!!!!!

من که مرد نیستم ، گور سرد نیستم ،
حسرت نهفته ی پشت درد نیستم
باتوام به من بگو، می شود چگونه ماند ،
می شود چگونه زیست ، گریه مال مرد نیست؟

مرد بغض کرد و نه، مرد گریه نکرد ،
مرد مرد مرد مرد خسته بود از این سکوت
هق هقی که می رسد، جز تو هیچ کس که نیست،
این صدا صدای کیست؟ گریه مال مرد نیست!!!!

مرد گریه می کند ، هی گناه می کند، 
نیش خند می زند ، اشتباه می کند
زیرچتر مشکی اش، می زند به خود نهیب، 
گریه ازتومنتفی است ، گریه مال مرد نیست !!!!!

ابرها گریستند ، چونکه مرد نیستند ، 
مثل رود زیستند ، چونکه مرد نیستند

مرد سطر اخر .شعر را چنین نوشت،
همچنان که می گریست ، گریه مال مرد نیست ؟؟؟؟

آنقدر دوستت دارم که هیچ چیز مقدارش را نمی داند.......


خدایی دارم در آسمان با تمام وجود می پرستمش ستایش اش می کنم


می خوانمش .... دوستش دارم....... و خدایی دارم در زمین ...انتظارش


را می کشم به شوق دیدارش اشک می ریزم و ثانیه ها را سپری می کنم


خدای زمینی من تویی 


آنقدر دوستت دارم که هیچ  چیز مقدارش را نمی داند.......


خدای آسمانی من  ای  خالق خدای زمینیم  این بهترین آفریده ی زمینی را


هیچوقت از من مگیر..


دوستت دارم نه به اندازه ای که فکر می کنی عاشقت هستم نه به اندازه ای


که احساست آن را بیان می کند... دوستت دارم فقط به اندازه ای که خدای


آسمانیم می داند......


یه نفس عمیق میکشم و حس میکنم که خدا در ذره ذره اکسیژنی بود که بلعیدم



یه نفس عمیق میکشم و حس میکنم که خدا در ذره ذره اکسیژنی بود که بلعیدم

چه احساس قشنگی وجودم رو نوازش میده وقتی حس میکنم خدا با منه.........

یک روز صبح وقتی که از خواب بیدار میشی پرده ها رو از جلوی پنجره پس بزن و

 بزار تابش نور خورشید ظلمت و تاریکی اتاقت رو از بین ببره ...

اون موقع است که حس یه روز قشنگ در رگهات جریان می یابد

و حس میکنی نو شدی دوباره.....

بله........وقتی یه روز نو میشه یعنی همون هدیه خدا به ما..

یعنی بازم فرصت داریم زندگی کنیم و البته درست زندگی کنیم......

تصور اینکه خدا تنهامون نمی زاره باعث میشه مشکلات زندگیمون کمرنگ تر بشه

و کافیه نسیم خنکی به صورت دلت بورزه تا تو رو از غرق شدن در فراموشی خاطر نجات بده.....

این نسیم خنک همون یاد خداست... 

                                    خداجونم شکر

اروم میشی


چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی

یکی که بهش اعتماد داری

بهت اعتماد داره

از دلتنگی هاش برات میگه

از دلتنگی هات براش میگی

اروم میشه

اروم میشی

این حس رو بهت دارم...

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه...

این حس مثل قطره های باران  پاک پاکه

دلماااااان

دلماااااان

خوش است که

مینویسیم

و دیگــران می خـواننــد

و عــده ای می گـوینــد

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند

و بعضــی مـی خنــدنـد

دلمــان خـوش اســت

به لــذت هــای کــوتـاه

به دروغ هــایی که از راســت

بـودن قشنــگ تـرند

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند

یـا کســی عاشقمــان شــود

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم

دلمــان خـوش می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم

و چــه ســــاده می شـکــنیم

همــــه چیـــز را ..

گاهی چه اصرار بیهوده ایست !

گاهی چه اصرار بیهوده ایست !

اثبات دوست داشتنمان به آدم ها ،

معرفت های بی جایمان ، مهربانی کردن های الکیمان ،

بها دادن های بیش از حدمان ، تلاش های بی مورد برای حفظ دوستی هایمان !

اما باور کنین دوست ترمان دارند

... وقتی دوستشان نداشته باشیم ، سراغشان را نگیریم و حتی حالشان را هم نپرسیم !

وقتی برای آدم های بی محبت امروزی با معرفت بودن و بی معرفت بودن خوبی و بدی یکی

 است پس ما چرا خودمان را خسته کنیم...

گمت کرده ام انگار...



گمت کرده ام انگار...

به صورت همه ی ادم ها

نگاه میکنم

خیره می شوم

بلکه ردپایی ازتو

پیدا کنم...!

شایدکسی شبیه تولبخند بزند

شایدکسی مثل تو اخم کند

شایدکسی چشم های تو را در صورتش داشته باشد

شایدکسی...

شایدکسی...

شایدکسی...

گمت کرده ام انگار!!!...

گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست...



گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست...

باید بنیشینی و نظاره کنی ...

اما "مرکــــــــــــــــز" را که درست انتخاب کرده باشی، "دلت قرص باشد"...

دیگر هر چه می خواهد بچرخد ...

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

...خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...


یه نفر

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره

یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره

یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره

می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره

یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش

اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره

انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره

یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه

اون یکی مداد برای آب و بابا نداره

یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی

اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد

مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

یه نفر تولدش مهمونیه ،‌همه میان

یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره

یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش

یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره

یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن

یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره

یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی

یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره

تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن

یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره

یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا

یکی انقد دیده که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون می گه

یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره

یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره

یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه

یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس

یکی هم برای گرمای دساش ها نداره

دخترک می گه خدا چرا ما .... مادرش می گه

عوضش دخترکم ، او خونه لیلا نداره

یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه

هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

یکی آزمایش نوشتن واسش ،‌اما نمی ره

می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره

بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و

مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره

یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه

پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره

یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم

دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم

ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره

یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما

این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده

همه چی دست اونه ،‌ربطی به شعرا نداره

آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا

اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره

کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت

با نمی شه ، با نمی خوام ،‌با نشد ، با نداره