-
من اینجا بس دلم تنگ است....
چهارشنبه 19 خرداد 1395 15:02
من اینجا بس دلم تنگست و هر سازی که میبینم بدآهنگست. بیا رهتوشه برداریم، قدم در راه بیبرگشت بگذاریم، ببینیم آسمانِ "هر کجا" آیا همین رنگست ؟ +مهدی اخوان ثالث ارسال شده توسط فهیمی
-
شیخ رجبعلی خیاط
دوشنبه 17 خرداد 1395 20:20
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی. هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود. دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران. قرآن میگوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به...
-
خدایا شکرت وسپاس
دوشنبه 17 خرداد 1395 20:12
پروردگارا تمامِ گلایہ هایی ڪہ در سرم هست دههـــا ڪتــاب مـــےشود، امّــــــــا تمام چیزے ڪہ در دلـم هست، فقطـ دو ڪلمہ است: " شکرت و سپاس..."
-
کلاغ وطوطی
پنجشنبه 13 خرداد 1395 16:55
کلاغ و طوطی هر دو سیاه و زشت آفریده شدند. طوطی شکایت کرد و خداوند او را زیبا کرد. ولی کلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نیکوست. و نتیجه آن شد که می بینی: طوطی اسیر قفس و کلاغ همیشه آزاد.
-
از قدیم رسم بود
چهارشنبه 12 خرداد 1395 22:02
از قدیم رسم بود ، که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی… اگر قاصدک دیدی آرزو کنی… ستاره رد می شود قاصدک را هم باد می برد قدیمی ها خیلی چیزها را خوب می دانستند. می دانستند که آرزو ماندنی نیست می دانستند نباید آرزو به دل ماند آرزو را باید فوت کرد رها کرد به حال خودش آرزو را روی دلهایتان نگذارید، نباید راکد بمانند. آب هم...
-
متنی زیبا از #پرفسور_سمیعی:
چهارشنبه 12 خرداد 1395 22:00
متنی زیبا از #پرفسور_سمیعی: برای کسیکه میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست وبرای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است آنانکه میفهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمندعذاب می دهند مهم نیست که چه "مدرکی" دارید مهم اینه که چه "درکی" دارید مغزِ کوچک و دهانِ بزرگ میلِ ترکیبیِ بالایی دارند کلماتی که از دهانِ شمابیرون...
-
بگزار تا آدمها تا میتوانند....
چهارشنبه 12 خرداد 1395 21:59
-
بدون شرح
چهارشنبه 12 خرداد 1395 10:49
پسری گرسنه اش می شود.. شتابان به طرف یخچال می رود.. در یخچال را باز می کند. عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند.. پسرک این را می داند دست می برد بطری آب را بر می دارد… کمی آب درلیوان می ریزد.. صدایش را بلند می کند، ” چقدر تشنه بودم “
-
خدا هس
دوشنبه 10 خرداد 1395 13:22
ﺍﻣروز ﻏﻢ دﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﭘﺮﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﻣﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﻓﻨﺎ ﺭﻓﺖ " ﻧﺨﻮﺭ " ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﯿﺪ .... ؟ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﻗﺼﯿﺪ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ . ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ . ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ...
-
دعای بزرگ
جمعه 7 خرداد 1395 15:49
به عزیزی گفتم روز به خیر در پاسخم گفت: عاقبتت بخیر به وجد آمدم از پاسخش چه دعایی من برای او خیری خواستم به کوتاهی یک روز و او خیری برای من خواست به بلندای یک سرنوشت عاقبتتون بخیر
-
پسرکی راجب مادرش پرسید؟؟
جمعه 7 خرداد 1395 15:46
پسرکی از مادرش پرسید: مامان چرا گریه می کنی ؟ گریه مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد ؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: همه زنها گریه میکنند، بی هیچ دلیلی .. ...پسرک متعجب شد ولی هنوزاز اینکه زنها خیلی راحت...
-
ماجرای روباه وگرگ
جمعه 7 خرداد 1395 15:42
ﺭﻭﺯﯼ #ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺑﻪ #ﮔﺮگــــــــــــ ﮔﻔﺖ :ﺯﻧــــــــــــــدﮔﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺪﻩ ﮔﺮﮒ ﮔﻔـــــــــــــــﺖ : ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺗــــــﭙﻪ ﺑﭙـــــﺮ... ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔــــــــــــﺖ : ﭘﺎﯾﻢ ﻣﯿـــــــﺸـــــــﮑﻨﺪ... گرگ ﮔﻔــــــــــــــﺖ : ﺑﭙﺮ میـــــــــــــگیرﻣﺖ... ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﯾﺪ ﮔــــــــــــــﺮﮒ ﻧﮕﺮﻓﺘـــــــــــﺶ... ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﺳــــــــــــــﯿﺪ : ﭼﺮﺍ...
-
مکه از نظر حسین پناهی
پنجشنبه 6 خرداد 1395 21:30
#ﻣﮑﻪ_ﺍﺯ_ﻧﻈﺮ_ﺣﺴﯿﻦ_ﭘﻨﺎﻫﯽ ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ،ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭست هاﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﻄﺎ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ...
-
هیچ سنگی
پنجشنبه 6 خرداد 1395 18:11
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد.. ارسال شده:از صبا. شهر نامعلوم
-
ماهمیشه
پنجشنبه 6 خرداد 1395 09:49
ما همیشه یک نفر را پشت صورتمان داریم که بریده از دنیا می خواهد برود فرار کند اما لباسش هر بار گیر می کند به پوست و لبمان طوری که آدم ها خیال می کنند داریم می خندیم... رسول ادهمی ارسال شده از فهیمی از تهران
-
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:48
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو ، چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز می خرم از پسرک هر...
-
هرکس "تو"یی دارد
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:44
هرکس " تو " یی دارد و در تمام روزمرگی هایش به " تو " یی فکر میکند. اصلا بدون اینکه انسان " تو " داشته باشد هیچ چیز زیبا نیست. تو هم " تو " یی داری… همان طور که من " تو " یی دارم...و تمام گذشتگان ما نیز..! گاهی " تو " ات را گم میکنی! " تو " ات دیگر...
-
دلــــــــــــــــــت که شکستــــــــــــــــــ
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:36
دلــــــــــــــــــت که شکستــــــــــــــــــ، ســـــــــــــــرت را بگیر بـــــــــــــالا ..! تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش. حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است.. مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه، مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود… صبور باش و ساکت . بغضت را پنهان...
-
فقط پاس بده به من ، باقیش بامن.
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:33
به ما گفتند باید بازی کنید گفتیم با کی ؟؟ گفتند با تیم دنیا تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟ سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت : نگران نباش تو وقت اضافه...
-
میتوان زیبا زیست
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:31
متن جالب میتوان زیبا زیست نه چنان سخت که از عاطفه دلگیرشویم نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بدوخوب لحظه ها میگذرند گرم باشیم پرازفکروامید عشق باشیم وسراسرخورشید زندگی همهمه مبهمی از ردشدن خاطره هاست هرکجاخندیدیم هرکجاخنداندیم زندگانی آنجاست بی خیال همه تلخیها
-
کوه پرسید ز رود
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:25
کوه پرسید ز رود زیر این سقف کبود راز ماندن در چیست ؟ گفت : در رفتن من کوه پرسید : ومن ؟ گفت در ماندن تو بلبلی گفت : ومن ؟ خنده ای کرد و گفت : در غزلخوانی تو آه از آن آبادی که در آن کوه روَد، رود، مرداب شود و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد ، و نخواند دیگر من و تو ، بلبل و کوه و رودیم راز ماندن جز، در خواندن...
-
روی قبرم بنویسید مهاجر بوده است
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:24
روی قبرم بنویسید مسافر بوده است بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست او در این معبر پرحادثه عابر بوده است صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست در رثایم بنویسد که شاعر بوده است مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست بنویسید در این مرحله کافر بوده است غزل حجرت من را همه جا بنویسید روی قبرم بنویسید مهاجر...
-
نمی دانم چه می خواهم بگویم
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:23
نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته ست نمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد گهی در خاطرم می جوشد این وهم ز رنگ آمیزی غمهای انبوه که در رگهام جای خون روان است سیه داروی زهرآگین اندوه فغانی...
-
سلام
یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 17:12
دوستان گرامی هر کی مطلبی داره که بنظرش خوبه یا تو نظرات یا یه ایمیلم بفرسته تا به اسم خودش به زارم تو وب آدرس ایمیلم ramah@chmail.ir اگه مطالبتونو بفرستون خوشحال میشم ممنون از لطفتون نظر هم یادتون نره
-
زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 17:15
I always feel happy, you know why? Because I don't expect anything from anyone, Expectations always hurt .. Life is short .. So love your life .. Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and .. Before you speak » Listen Before you write » Think Before you spend » Earn Before you pray » Forgive Before you...
-
به امید ان روز
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 17:06
-
شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
سهشنبه 24 فروردین 1395 16:52
شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی دادشعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین:با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله...
-
ای کاش همان کودکی بودیم که ...
سهشنبه 24 فروردین 1395 16:50
ای کاش همان کودکی بودیم که ... کاش همان کودکی بودیم که حرف هایش را از نگاهش می توان خواند اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و … و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم . آری ، سکوت پُر بهتر از فریاد تو خالی ست ! دنیا را ببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ایم از چشم هایمان می آید ! بچه بودی م دل دردها...
-
خدا با ماست
سهشنبه 24 فروردین 1395 16:48
خدا با ماست نامی نداشت و شناسنامهای هم... پیشانیاش، شناسنامهاش بود. محل تولدش دنیا بود و صادره از بهشت. هیچوقت نشانی خانهاش را به ما نداد. فقط میگفت: ما مستأجر خداییم ،همین. هر وقت هم که پیش ما میآمد، میگفت: باید زودتر بروم، با خدا قرار دارم. تنها بود و فکر میکردیم شاید بیکس و کار است....
-
یک با یک برابر...
سهشنبه 24 فروردین 1395 16:46
یک با یک برابر... معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد. برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی خوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک...