وقتی
در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو
را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی.(انعام 63-64)
این
عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و
رویت را آن طرف کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای. (اسرا
83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه
چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها
را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره
ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو
فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران،
ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)
من
همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را
در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روزبعد دوباره آن را به
زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می
دهم.(انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیتمیدهم (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.(مائده)